آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره

دخترم آرشید بانو

واکسن دو ماهگی

1391/9/4 18:06
224 بازدید
اشتراک گذاری

 

یکشنبه 4 تیر ماه  نوبت واکسن دو ماهگیت بود . مامان شهین از روز قبل اومده بود پیشمون و صبح اول وقت گذاشتمت تو کالسکه و سه تایی رفتیم مرکز بهداشت نزدیک خونمون ، اول برات پرونده درست کردم که خدا رو شکر قد و وزنت خوب بود و مشکلی نداشتن و بعد رفتیم اتاق واکسن و یه خانمه اونجا نشسته بود و تند تند به نی نی ها واکسن میزد من که دیدم دلشو ندارم دادمت بغل مامان شهین و خودم عقب ایستادم ، وقتی واکسنت تموم شد ،به شدت گریه می کردی و من بغلت کردم و یکم برات لالایی خوندم ،که زودی آروم شدی . دقایقی بعد رنگت حسابی زرد شد و گفتن از عوارض  واکسنه نگران نشو. یکم بهت شیر دادم و اومدیم خونه بهت قطره استامینفن دادم و خوابیدی. تا شب مدام تبت رو چک کردم ولی در کل دختر خوبی بودی و زیاد تب نکردی و فقط پات خیلی درد می کرد و وقتی تکونش میدادی گریه می کردی که منم برات کمپرس سرد گذاشتم و روز بعد هم کمپرس گرم تا بالاخره خوب خوب شدی .

مامانی واکسن دو ماهگیت یه خوبیه بزرگ برای من داشت و این بود که شما از زمان تولت تا دو ماهگیت روزها می خوابیدی و شبها بیدار بودی . شب ساعت 10 بیدار می شدی تا ساعت 4 صبح بیدار بودی و نق می زدی ، دیگه کم کم به ساعت 6 -7 صبح هم رسیده بود . روزی که واکسن زدی بهت قطره استامینفن که دادم خواب آور بود و شب خوابیدی و فردا صبحش دیگه خوابت نبرد و بیدار موندی و کم کم خدا رو شکر ساعت خوابت تنظیم شد .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)