اولین مسافرت
مامانی جمعه 28 مرداد وقتی شما سه ماه و بیست و چهار روزت بود رفتیم گرگان . صبح ساعت 6 راه افتادیم و تا نزدیکیهای طهر هم مشکلی نداشتیم مخصوصا شما که عادت داری تو ماشین تو کریرت بخوابی .ولی وقتی ساری رو رد کردیم هوا به شدت شرجی و گرم شد و خیلی کلافه شدیم کولر ماشین هم اصلا جواب نمی داد و بابایی تمام تلاش خودشو می کرد که هرچه سریعتر به ویلای بابا کریم اینا برسیم خلاصه ساعت نزدیک دو بود که خسته و هلاک به گرگان رسیدیم . اونجا همه منتطرمان بودند .
سه روز گرگان موندیم ، هوا خیلی گرم و شرجی بود و روزها تو خونه می موندیم و شبها می رفتیم بیرون .
روز برگشت یه سر رفتیم کنار دریا تا دریا رو بهت نشون بدیم ولی شما خواب خواب بودی و هر کار کردیم بیدار نشدی ما هم تو خواب چند تا ازت عکس گرفتیم و برگشتیم .
چند روز بعد به همراه بابا داود و مامان شهین رفتیم تبریز خونه مامان بتول و خاله ها و دایی ها همه به افتخار ورود شما مهمونی دادن و هر روز یک جا دعوت بو
دیم خدا رو شکر هوا خیلی خوب بود و از این نطر مشکلی نداشتیم
.