آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره

دخترم آرشید بانو

دوران بارداری

1391/7/23 16:35
303 بازدید
اشتراک گذاری

 

در کل دوران بارداری سخت و طاقت فرسایی رو  سپری کردم در سه ماه اول گذشته از اون ویار و حالت تهوع های صبحگاهی  افت فشار وحشتناکی داشتم و گاهی کارم به سرم و بیمارستان کشیده میشد  بهترین خاطره ای که از این دوران دارم سونوی غربالگری بود که تو هفته سیزدهم انجام دادم باورش کمی سخت بود که جنین  شش سانتی من یک موجود کاملی شده که انگشتاشو باز و بسته می کنه و دستش رو تکون میده لحظات با شکوهی بود وقتی که صدای ضربان قلبت رو شنیدم و اون صورت و دستان قشنگت رو دیدم من و بابایی هر دومون چشمهامون پرازاشک شد خیلی زیبا بود

سه ماه دوم وضعیت بهتری داشتم هم انرژی بیشتری داشتم و اون ویارهای صبحگاهی و افت فشارها تعدیل شده بودن  تو این دوران بود که انقباض های رحمی ام شروع شد و دکتر بهم استراحت داد و گفت اگر استراحت نکنی دچار زایمان زود رس میشی رخداد قابل توجه این دوران اسباب کشی ما به خونه جدید بود که به کوشش و همت هر دو خانواده من و بابایی انجام شد و واقعا کار سختی بود با وضعیت من وحال بد من دلم نمی خواهد  الان بهش فکر کنم

وقتی وارد ماه هفتم شدم  وضعم از اونی که بود بدتر شد و دکتر بهم گفت که هر لحظه ممکنه کیسه آبت پاره بشه و بچه به دنیا بیاد و تنها کاری که می تونی بکنی استراحته

دوران پر استرس و سختی بود هفته ها زندانی شدن در خانه و استراحت از من موجود کسل و بی حوصله ای ساخته بود شدیدا حساس و زود رنج شده بودم و به هر بهانه ای گریه می کردم دچار وسواس شدیدی شده بودم و احساس می کردم همه چیز کثیف و آلوده است بهترین خاطره این دوران تعطیلات عید بود که تمام خانواده مادری اعم از دایی و خاله و مادر بزرگ عزیزم برای دیدن ما به تهران اومدن ،بودن آنها در تهران باعث شد که زمان برای من که ایستاده بود به حرکت در بیاد و من رو از اون کسالت و رخوت دربیاره خیلی زود تعطیلات عید هم گذشت و به روزهای پایانی بارداری رسیدم و بالاخره تو در روز چهارم اردیبهشت 1391 خورشیدی سر موقع خودت و نه زودتر به دنیا اومدی . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)